هَپی اِند


- آقای دکتر ولی یکبارش که اشکالی نداره، ما سعی می کنیم تمام موارد بهداشتی رو رعایت کنیم.
دکتر در حالی که انگار با یک مشت زبان نفهم حرف میزند در چشمان زن نگاه می کند و با جدیت هرچه تمام تر تکرار می کند:
- نمیشه خانم، نمیشه، استرس برای سگ شما خطرناکه.
زن لبخندی به سگش که در صندلی مخصوص سگ ها نشسته است میزند
 - اسمش پیتره آقای دکتر، سگ صداش نکنید ناراحت میشه.
 - بله سگ ِ شما پیتره، بله، استرس برای پیتر شما خطرناکه، ممکنه هر اتفاقی برای پیتر بیفته، شما که نمیخواید پیتر به خاطر همچی اتفاقی تا آخر عمر دچار لکنت بشه؟ 
شوهر ِ زن دستی به سر سگ می کشد و می گوید :
 -آقای دکتر، امکان نداره دارویی، چیزی تجویز کنید که خطر عواقب این کار رو کم کنه؟ آخه ما واقعا خیلی دوست داریم این اتفاق بیفته.
 - باور کنید من هر کاری میتونستم و از دستم برمیومد براتون انجام دادم، باز هم تکرار می کنم، از نظر من استرس سگ و هیجان زیاد برای سگ شما خطرآفرینه و حداقل خطری که ممکنه ایجاد کنه لکنت زبونه.
 ****
پسر بچه 6 ساله شان که بخواب میرود، مرد پیتر را بغل می کند، میبرد در حمام شان، حمام شان بزرگ است،نه نه، حمامشان به اندازه کافی و خیلی بزرگ است. کیر سگ را به آرامی در دست میگیرد و در دهانش قرار میدهد، کیر سگ احتمالا خوش طعم نیست، لرزه ای بر اندام مرد میفتد، مو بر تنش سیخ میشود، سعی می کند به زنش فکر کند و شروع می کند کیر سگ را لیس زدن، سگ که تحریک شده است صداهایی از خود در میاورد، زن صدای سگ را شنیده است، از دور قربان صدقه ش میرود، مرد لحظه ای کیر سگ را از دهان درمیاورد و زنش را صدا میزند. زن می آید. زن زیبا است، زن بوی خوب میدهد، زن لباسی بر تن ندارد، چهار زانو مقابل سگ قرار میگیرد، مرد پاهای سگ را روی کمر زن قرار میدهد و با لبخندی از نگرانی و استرس به نظاره می نشیند.

۱ نظر: